پس از آن بود که به تدریج، سربازان اسلام، خانوادههای خود را هم به این پادگان نظامی آوردند و کمکم، شهری شکل گرفت که کوفه نامیده شد؛ شهری که نمایشگاه انواع و اقسام قبایل عرب و عجم و مرکز تلاقی عقاید و تفکرات گوناگون بود. این شهر خیلی زود شهرت و جایگاه سیاسی پیدا کرد؛ تا آنجا که امیرالمؤمنین(ع)، در حدود سال ۳۶قمری، آن را به دلیل جمعیت زیاد و نزدیک بودن به ایران و شام، به عنوان مرکز خلافت برگزید. با این حال، مردم کوفه نسبت به آن بزرگوار رسم وفاداری پیش نگرفتند و این خیانتپیشگی را در دوران کوتاه خلافت امام مجتبی(ع) و پس از آن، در واقعه خونین عاشورا به تمامی از خود بروز دادند.
حوادث پس از صلح امام حسن(ع)
با امضای صلح میان امام مجتبی(ع) و معاویه، با آن ترتیب و وقایعی که حتماً میدانید، کوفه به دست عُمّال حکومت اُموی افتاد و برای مدتی، مغیرة بن شُعبه بر آن حکمرانی کرد. این دوره، مقارن با بازداشت گسترده شیعیان و سختگرفتن بر آنها بود. محیط کوفه به شدت امنیتی و پلیسی شد و اختناق سراسر شهر را فرا گرفت. کوفیان نیز که با امیر المؤمنین(ع) و فرزند ارشد ایشان خوب تا نکرده بودند ، ناچار شدند تحکم و ستمگری اُمویان را با ذلّت تمام بپذیرند. تا اینکه مغیره مُرد و معاویه، شهر کوفه را به دست فردی خونریز سپرد که پیش از آن، مانند وی بر آن خطه حکومت نکردهبود. زیاد بن ابیه، پدر عبیدالله بن زیاد، حاکمی بود که در حدود سال ۵۰قمری بر کوفه مسلط شد. او که تا پیش از آن در بصره، مردم و به ویژه شیعیان را در معرض کشتار و شکنجه قرار میداد، این بار در کوفه همان کار را پیش گرفت. کار به جایی رسید که هیچ مردی در کوفه، مطمئن نبود اگر از خانه خارج شود، زنده باز میگردد! مورخان آوردهاند زیاد، فقط ۱۳ هزار نفر از مسلمانان را در کوفه، به اتهام تشیع به قتل رساند و دو برابر این تعداد را زندانی کرد؛ حال آنکه شیعه بودن خیلی از این افراد، مسلّم نبود. نقل است که وی در نامهای به معاویه، پس از شرح کشتارهای وحشیانه و هولناکش نوشت: «من تا این حد خواسته تو را انجام دادم و این کارها با دست چپم بود. اگر حکومت حجاز به من واگذار شود، با دست راستم که بیکار است همین عمل را انجام میدهم. تصمیم دارم از مردم عراق در مسجد بخواهم که برائت از علی(ع) و مدح خاندان امیه را علنی نمایند و هر کس قبول نکند، او را بکشم و خانهاش را خراب کنم».
حوادث پس از عاشورا
کوفــــیان با وجـــــود تــــــجربه دوران حکومـــــــــت
زیاد بنابیه، باز هم تنبیه نشدند و پس از مرگ او و در جریان دعوت سیدالشهدا(ع)، دوباره روشی خائنانه پیش گرفتند و بعدها، با پیوستن به جریان زبیریان، در برابر قیام مختار هم ایستادند. به این ترتیب، خداوند به سزای اعمالشان، موجودی خبیثتر از زیاد بن ابیه را بر کوفه مسلط کرد؛ شیطانی به نام حجاج بن یوسف ثقفی. حَجّاج حاکم عبدالملک، خلیفه اموی بود. میگویند که او پس از ورود به کوفه، مردم را در مسجد جمع و طرح زیاد بن ابیه را اجرا کرد؛ دستور داد بدون مقدمه و در خانه خدا، همه را از دم تیغ بگذرانند. شدت توحش حَجّاج چنان بود که خون از مسجد کوفه به بازار آن سرازیر شد. حجاج از سال ۷۵ تا ۹۵ قمری، به مدت ۲۰ سال بر جان و مال و ناموس مردم کوفه تسلط داشت. به گواهی مورخانی مانند طبری، او در این مدت بیش از ۱۳۰ هزار نفر را به قتل رساند. به دستور حجاج زندانی بیرون از شهر ساخته بودند که سقف نداشت و هزاران زندانی را، از زن و مرد در آنجا نگهداری میکرد که بخشی از آنها، برهنه بودند. حکومت ۲۰ ساله حجاج، چنان دمار از روزگار کوفه درآورد که پس از آن، این شهر بزرگ رو به نابودی گذاشت و به تدریج جایگاه سیاسی و اقتصادی خود را از دست داد. امیرمؤمنان(ع)، در یکی از خطبههایش (خطبه ۱۱۶ نهجالبلاغه) که در آن به بیوفایی کوفیان و سستی آنها در یاری حق پرداختهاست، از روزگار حکومت حجّاج در آینده خبر میدهد و میفرماید: «آگاه باشید، به خدا سوگند پسرکی از طایفه ثقیف (حجّاج بن یوسف) بر شما مسلط میشود که هوسباز و گردنکش و ستمگر است، داراییهای شما را مانند علف سبزهزار میچَرَد و چربی بدن شما را، به واسطه ستمگری آب میکند».
خبرنگار: محمدحسین نیکبخت
نظر شما